داستان پیرزن
عبدالمالک میرانزهی
به وب سایت عبدالمالک میرانزهی خوش آمدید
شغالی مرغی از خانه پیر زنی دزدید. پیر زن در عقب او نفرین کنان فریاد میکرد : ای وای! مرغ دو منی مرا شغال برد.شغال از این مبالغه سخت در غضب شد و از غایت تعجّب و غضب به پیر زن دشنام داد . در آن میان روباهی به شغال رسید و گفت : چرا این قدر بر افروخته ای ؟ گفت : ببین این پیرزن چه قدر چقدر دروغگو و بی انصاف است . مرغی را که یک چارک هم نمیشود دو من میخواند . روباه گفت : بده ببینم چه قدر سنگین است ! وقتی مرغ را گرفت روی به گریز نهاد و گفت : به پیرزن بگو مرغ را به پای من چهار من حساب کند. م داستان

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








تاریخ: شنبه 27 مهر 1392برچسب:پیرزن,شغال,
ارسال توسط عبدالمالک میرانزهی

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 11
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 11
بازدید ماه : 20
بازدید کل : 7507
تعداد مطالب : 41
تعداد نظرات : 3
تعداد آنلاین : 1



  « كسب درآمد از فروتل »  
دوستانتان را به يك شغل پردرآمد و آسان دعوت كنيد : « جزئيات »
Email:
PostImageBlock< >-PostImageUrl-< >PostImageBlock